«السلام علی ربیع الانام »

خودت را با بهار تنظیم کن

«السلام علی ربیع الانام »

خودت را با بهار تنظیم کن

شهید گمنام پهلوان ابراهیم هادی

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۵۸ ب.ظ


«ان‌ الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»

به درستی که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد، مگر آنکه (آن قوم) در درون خود، تغییر و دگرگونی ایجاد نماید.

گوشه ای از وصیت نامه شهید پهلوان ابراهیم هادی: هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود.

طرح نوشت:می بینی! برای تغییر جامعه شهید علی خلیلی جان داد،مسئولین اما خود را به خواب زده اند،و تو خوب میدانی خفته را میتوان بیدار کرد اما با آن که خود را به خواب میزند چه کنیم؟!!! 


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۵۸ ب.ظ
  • منتظر بهار

نظرات  (۱)

  • خواهر شهید محمد مشعل
  • باسمه تعالی- سلام 1-مطلب اول----- از سایت مسچد اباالفضل ع اهواز 2-مطلب دوم--- از سایت اداره کل آموزش و پرورش تهران ***" بابا این آقا کیه؟ " 2 نظر " بسم رب الشهدا و الصدیقین " یه نفر اومده بود مسجد و از دوستان سراغ شهید ابراهیم هادی را می گرفت. بهش گفتم: کار شما چیه؟ بگین شاید بتونم کمکتون کنم. گفت: هیچی! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟ مونده بودم چی بهش بگم... بعد از چند لحظه سکوت گفتم: شهید ابراهیم هادی مفقود الاثره، قبر نداره... چرا سراغشو می گیری؟ با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد: کنار خونه ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادی هستش. من دختر کوچکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه. یه روز بهم گفت: بابا این آقا کیه؟ گفتم: اینا رفتند بادشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند. اززمانی که این مطلب را به دخترم گفتم، هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه. چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم بهش گفته من ابراهیم هادی ام، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی. بهش گفته: دختر خانوم! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابی را میدم؛ چون با این سن کم، اینقدر خوب حجابت را رعایت می کنی دعات هم می کنم. بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه: این شهید ابراهیم هادی کیه؟ قبرش کجاست؟ بغض گلوم را گرفته بود... حرفی برای گفتن نداشتم. فقط گفتم: به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات را داشته باشه مواظب نماز و حجابت باش... ****داستان مجروح شدن شهید ابراهیم هادی در: سایت اداره کل آموزش و پروش تهران : هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید. ابراهیم رفت نزدیک تپه ، رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت . هرچه گفتیم : نگو ! میزننت ! فایده ای نداشت. آخرای اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد. هوا که روشن شد هیجده عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند. فرمانده آن ها هم بود .در همین باز جویی گفت: آن هایی که نمی خواستند تسلیم شوند فرستادم عقب، پشت تپه هیچ کس نیست. پرسیدم : چرا؟ گفت: به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید و برای حفظ اسلام باید به ایران حمله کنیم. ما هم مثل شما هستیم! وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند و اهل نماز نیستند، در جنگیدن با شما تردید می کردیم . اما امروز صبح صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم که با صدای بلند نام امیرالمومنین علی علیه السلام رو آورد، با خودم گفتم : وای بر ما، با برادرای خودت می جنگی، نکنه مثل ماجرای کربلا...- دیگه گریه امان صحبت به او را نداد. دقایقی بعد ادامه داد : برای همین تصمیم گرفتم تسلیم بشم و بار گناهم رو سنگین تر نکنم ، حالا خواهش می کنم بگو موذن زنده است گفتم آره زنده است . تمام هیجده اسیر عراقی آمدند و دست ابراهیم رو بوسیدند
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی